سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاکم سوادکوه
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
اگر کسی ترا آنطور که میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد. گارسیا مارکز

آنان که از خود عشق ساطع می کنند با عشق زندگی می کنند و با عشق نیز نفس می کشند ، دیگران را به سمت خود می کشانند . باربارا دی آنجلیس

در درون جسارت ، نبوغ و قدرت سحر آمیزی نهفته است.گوته

با بدیهای دیگران دل خویش را به سیاهی نیالاییم ، همواره ساز ساده گیمان کوک باشد و نگاهمان امیدوار . ارد بزرگ

شانس هرگز کافی نیست .. اندرو متیوس

قابلیت انعطاف داشته باشید . تنها همین یک خصوصیت که بتوانید شیوه کار خود را تغییر دهید موفقیت شما را تضمین می کند . آنتونی رابینز

[ پنج شنبه 89/1/19 ] [ 11:42 صبح ] [ پاشاکلاهی ] [ نظرات () ]

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟
شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند. سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد


[ پنج شنبه 89/1/19 ] [ 11:41 صبح ] [ پاشاکلاهی ] [ نظرات () ]

شاید این جمعه بیایی مهدی. شاید این جمعه رخ زیبای گل نرگس را ازپس ابر سپیدی ببینیم . شاید این جمعه زاسمان ندای جائ الحق به نوای خوشی در گوشها بپیچد . شاید این جمعه سحر خیزی زمدینه بیاید شاید . شاید این جمعه منتقم اید و قبر سیده انسائ العالمین را بر عالم بنماید . شاید این جمعه بیاید مهدی . شاید این جمعه همان جمعه ای باشد که موعود بیاید . انکه وعده دادند ائمه امدنش را . شاید این جمعه بر خرابه ی دلهامان منتظری گام گذارد . شاید این جمعه بیاید شاید...


[ سه شنبه 89/1/17 ] [ 7:1 عصر ] [ پاشاکلاهی ] [ نظرات () ]

مین «سوسکی»،‌ مین «سبدی» ، سیم تله،  سیم چین، ‌ سیم خاردار، سرنیزه ،  سی چهار(c4)

بچه ها تحویل سال           یادش بخیر شلمچه

 

         چییده بودیم تو سفره      سربند و یک سرنیزه         

 

بچه ها خیلی گشتن  تو جبهه سیب نداشتیم

 

بجای سیب تو سفره        کمپوتشو گذاشتیم

 

تو اون سفره گذاشتیم  یه کاسه سکه و سنگ

 

سمبه به جای سنجد           یه سفره رنگارنگ

 

اما یه سین کم اومد         همه تو فکری رفتیم

 

مصمم و با خنده              همه یک صدا گقتیم

 

به جای هفتیمن سین     تو سفره سر میزاریم

 

سر کمه هر چی داریم      پای رهبر می زاریم

??????دعا کنید که من ناپدید تر بشوم ... که در حضور خدا رو سپیدتر بشوم ... بریده های من آن سوی عشق گم شده اند ... خدا کند که از این هم شهید تر بشوم????????????

 


[ سه شنبه 89/1/17 ] [ 6:57 عصر ] [ پاشاکلاهی ] [ نظرات () ]
          

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 22
بازدید دیروز: 50
کل بازدیدها: 160975